به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، زنان اولین «سازندهگان تمدن» بشری هستند و زایشگری یکی از ویژهگیهای اصیل و مختص زنان هست که با نوروز، جشن زایش طبیعت، پیوند عمیق دارد. نوروز را جشن زایش طبیعت، تازهگی، سرزندهگی و نو شدن زمین میدانند و زن از اولین بشری است که با زمین رابطه دوستانه برقرار کرده است. براساس باور و تحقیق انسان شناسان، زنان با امر کشت و زرع پیش از مردان آشنایی داشتهاند.
ویل دورانت معتقد است که سروکار زنان ابتدا با زمین بوده است و کسب پیشه ساحری کاهنان و مامایی زنان و به دست گرفتن پیشه طبابت نیز ریشه در آشنایی آنها با زمین و شناخت گیاهان داشته است.
ایولین رید، در کتاب «آزادی زنان» مینویسد که کار زنان در عرصههای مختلف منجر به تولد بشر گروهی «collective» شد. این زنان بودند که در فرایند کار، روابط طبیعی را تغییر دادند و با کار جمعی مناسبات بشری تازهای جانشین آن ساخته و نخستین زندهگی گروهی بشر را شکل دادند. زنان نهتنها بانی تمدن هستند که در حفاظت آن نیز نقش داشتهاند که در آیینها و مناسک جمعی نیز زنان نقش ارزندهای را از جهت حفظ و پایداری رشته این مناسک و اجرای سنتها اجرا کردهاند.
حضور زنان در جشنها، مناسک و آیینها و گردانندهگی نقش اصلی این مناسک به واسطه زنان این نکته را میرساند که زنان کانون اصلی این مناسک و جشنها بودهاند و آیینها و رسمهای مختلف نیز از میان کارکردهای زنانه و با دستان زنان در جامعه دوام و تا امروز استمرار یافتند. در ادامه با ذکر شکل و شمایل زنانه جشن نوروز و کارکرد زنان در این جشن به این نکته میپردازم که چگونه نوروز بهمثابه «اتاقی از آن خود» برای زنان است.
شمایل زنانه نوروز
با آنکه اطلاعات زیاد و منابع تاریخی به دلیل بسته بودن فضاهای بسته زنانه در متن جامعه در افغانستان کم و یا موجود نیست؛ اما با نگاهی به مراسم، مناسک و جشنها میتوان این نکته را دریافت که این آیینها شکل و شمایل زنانه دارند. حضور زنان در آیینهای نوروزی و کارکرد زنانه آنها اهمیت نقش زنان را در زنده نگهداشتن آیینها و برآوردن سنتها نشان میدهد.
تشریفات و آیینهای مذهبی و غیرمذهبی در افغانستان مذکر است و مردها همیشه در صحنه حضور دارند؛ ولی نوروز از جشنهایی است که نقش زنان در آن برجستهتر است. زنان از اولین قشرهایی هستند که به استقبال نوروز میروند. برای زنان نوروز با «خانهتکانی» پیش از سال نو آغاز میشود. زنان با نو شدن سال کارهای مخصوصی را در خانه انجام میدهند. آنها خانه و خانواده را آماده نوروز میسازند. اشیای زاید یکساله را دور میاندازند، خانه را تمیزکاری و گردگیری میکنند و به اضافه آن، فرشها و پردهها را شسته و انباریها را تر و تمیز میکنند. در واقع، زنان بازیگران اصلی جشن نوروز هستند. علاوه بر کار و پاککاری خانه، دیگر سنتهای رایج نوروزی در افغانستان با بازیگری زنان انجام میشود.
سمنک جوش دادن، کفچه زدن، ترانهخوانی، دایرهزنی، سفره هفت میوه و هفت سین پهن کردن، به زمینها، زیارتها و تپهها رفتن از رسمهایی است که در نوروز میان مردم رواج دارد. تهیه سمنک از جمله قدیمیترین و دیرپاترین سنت در جشن نوروز در افغانستان هست. سمنک غذای مخصوصی است که معمولاً در اول سال با آرد گندم، جوانه گندم، آب و روغن تهیه میشود. زنان در اولین شب بهار دور دیگ سمنک حلقه کرده و به صورت دستهجمعی سرود ویژه سمنک را میخوانند. تا آماده شدن سمنک آنها با شادمانی میخوانند: «سمنک در جوش با کفچه زنیم، دیگران در خواب با دفچه زنیم.»
تهیه هفت میوه نیز از رسمهایی است که برعهده زنان است. همچنان تهیه سفره هفت سین برای تحویل سال نو نیز برعهده زنان است. در تهیه هفت سین به دست زنان باز آن پیوند زن، زمین و نوروز را مشاهده میکنیم. زنان آغازگر کشاورزی هستند، نوروز آغاز سبز شدن طبیعت و هفت سین جنبه نمادین این دو هست. سفره هفت سین را زنان با هنر و خلاقیت خویش مزین میسازند.
رفتن به تپهها و جاهای سرسبز و دید و بازدید از زیارتها نیز از اموری است که میان زنان مروج است. فارغ از دعاخوانی و جنبه اعتقادی زیارت، زنان برای تفریح، قدم زدن و خوشگذراندن به زیارت میروند. تا دو سال قبل زیارتها مکان تجمع زنان و مردان در نوروز بود و اغلب مردم به زیارت میرفتند. مردم با خواندن «بیا که بریم به مزار، ملا ممد جان» به مزار سفر میکردند. در دیگر ولایتها مردم به زیارتهای مشهور محلهشان میروند و با این دید و بازدیدها نوید بهار نو را به هم میرسانند.
آخرین چهارشنبه سال گذشته و اولین چهار شنبه سال نو را نیز زنان با تجمعهای زنانه به شکل ویژهای میان هم برگزار میکنند. در ولایتهای جنوبی افغانستان میلههای خاص زنانه بیشتر مروج است. زنان غذاهای مورد علاقهشان را در محل جشن میبرند و اولین چهارشنبه سال را با رقص و پایکوبی در جمع زنانه جشن میگیرند. نوروز را زنان با دستان خویش رنگ تازهای میبخشند. تمام رسمهای نوروزی هم با هنر و خلاقیت زنان رنگ میگیرد؛ از روشن ساختن خانه گرفته تا سفره رنگارنگ هفت میوه و سمنک پختن. در طول تاریخ زنان با کارکرد زنانه خویش در نوروز، این جشن را رونق بخشیدند و سنتهای نوروزی را ماندگار ساختهاند.
همبستگی و نقش زنان
زندگی اجتماعی بر پایهی مناسک، آیینها و نمادها شکل و سامان میگیرد. از دیدگاه کارکردگرایان، مناسک تقویتکننده بقا و انسجام جامعه است. بقا، شادی و خوشبختی بشر هم در گرو زندهگی جمعی است. پس روح آیین نوروز هم همانا در جمع کردن انسانها در کنار هم، و دید و بازدیدهای آنها برای صلح، دوستی و شادی است. دورکیم که از مهمترین نظریهپردازان مکتب کارکردگرایی در جامعهشناسی است، مناسک را از جمله امور سامانبخش و زمینهساز همبستهگی میان مردم میداند.
به باور او، اگر اعضای یک جامعه متکی بر یک رشته تجلیهای نمادین مشترک و نیز مفروضات مشترک درباره جهان پیرامونشان باشند، میتوان وحدت اخلاقیشان را تضمین کرد. این نکته نشانگر این است که آیینها و جشنهایی مانند نوروز باعث ایجاد همبستهگی میان مردم میشوند، حس تعلق اجتماعی را میان مردم شدت بخشیده و زندهگی مردم براساس یک رویای مشترک یا یک اعتقاد مشترک را شکل میدهد که در نبود آن جامعه محکوم به فروپاشی است.
انجام نذر، قربانی، مناسک و مراسمهای جمعی موجب اتحاد بین مردم و در نتیجه باعث کاهش اضطراب و تعادل و آرامش میان مردم میشود. نذرها و مراسمهای مذهبی، جشن و عزاداری بخش گسترده آن براساس مشارکت زنان سازمان مییابند. جدا از اینکه اینگونه مراسمها نوعی کارکرد هویتبخش و حس مطلوبیتبخش برای زنان دارند، در این مراسم و مناسک، زنان با حضور خود در میان دیگر زنان و با ارتباط و تعامل با جمعهای غالباً مردانه، خودشان را در پیوند با جامعه پنداشته و حس همبستهگی میانشان ایجاد میشود و در نتیجه، احساس تعلق اجتماعی در جمع افزایش مییابد.
نوروز بهمثابه «اتاقی از آن خود»
ویرجینا وولف گمان میکرد که هر زنی برای تحقق بخشیدن به خودمختاری خویش و آغاز راه رهاییاش نیازمند «اتاقی از آن خود» است. من فکر میکنم نوروز بهمثابه خانهای است که زنان را دور هم جمع میکند تا در آن خانه رنجتکانی کنند، با هم گفتوگو کنند و با کندکاو در فضاهای درونیشان دردهایی را که متحمل شدند، دور بریزند یا حداقل با همدلی و همدردی مرحم درد همدیگر شوند. در واقع، همین گفتوگو و حرف زدن از رنجها و جشن گرفتن شادیها، اولین قدم برای رهایی است.
زنان در نوروز فرصت این را مییابند که باهم وقت بگذرانند، خلق شادی کنند و درد دل و قصههای خود را بیان کنند؛ اما امروزه که تجلیل از نوروز را ممنوع کردهاند و حضور زنان در جامعه برای رژیم حاکم پذیرفتنی نیست، بدون شک تاثیر مخرب بر جامعه میگذارد/گذاشته است.
راندن زن از جامعه و ممنوع کردن تجلیل از جشن نوروز سبب کمرنگی همبستهگی در جامعه میشود، بنیانهای اخلاقی جامعه را سست میکند و الگوهای فرهنگی و نمادها را میان مردم تضعیف میسازد و نیز به سیاهی زندهگی زنانی که جشنها را تنها فرصت برای گفتوگو و همدلی و بهانهی برای شادی خویش میدانند، میافزاید.